با بازی Katherine Langford ، نوجوان ۱۶ ساله ای است که در ۱۳ Reasons Why داستان زندگی اش چنین آغاز می شود: « می خواهم از داستان زندگی ام بگویم. اما از بخشی که «زندگیم» در آن «تمام شده است.» جایی که دوست و همکلاسی صمیمی اش Clay Jensen با بازی Dylan Minnette قرار است همه این داستان را از درون ۱۳ نوار کاست که با لاک آبی رنگ تزئین شده اند بشنود و به سؤال بسیار ساده و در عین حال بی پاسخ جنایت کارانه Hannah در کالیفرنیای شمالی بپردازد: «چرا؟»
ر نوار کاست و هر بخشی که روایت داستان به پیش می رود، می کوشد به این «چرا» پاسخ دهد. هر بخشی که Hannah به صورت زنده و با صدای استریو از دلایل خودکشی اش می گوید. در عین سادگی، هر نوار بخشی از توضیح مؤثر حقایق و واقعی به علل سرخوردگی آرام و آهسته Hannah به دنیایی است که اطرافش را فرا گرفته است. برخی از این حقایق آن چنان کوچک اند که می توانند نادیده گرفته شوند: نظیر وقایع روزانه دبیرستانی از «یار کشی» تا «روابط پنهان جنسی» و «شایعات خود خواهانه»، «یادداشت های ناراحت کننده»، «از بین رفتن دوستی ها به خاطر پسران» اما برخی دیگر که شاید به عمد در نیمه دوم داستان آشکار می شوند، تاریک تر و عمیق ترند و مهم تر از همه واقعی تر از آن چیزی هستند که مخاطب عمدتا از داستان های گروه سنی نوجوانان انتظار دارد.
در این سریال قهرمان داستان دختری نیست که با انگیزه قبلی خودکشی کرده است، بلکه عاشق دلخسته و دوست وی Clay است. مسئله دیگر مسئله ساختار جنایی پنهان داستان است که با همان کیفیت شدیدا یأس آور و حوصله بر می شود، این مسئله سریال را از نظر احساسی شاید غیرقابل تحمل کرده باشد. و اما ایده نوجوان محور داستان سریال که با اصطلاح عامیانه سرخوردگی دنبال می شود. (خجالت آورترین چیزی که با فریاد FML forever غیر متجانس است.) اما برای همه آنانی که احساس وحشت نوجوانی و عصبی بودن دارند، این فیلم داستان کاملا پخته و ظاهر تأثیرگذاری علیرغم امواج مؤثر گمراه کننده به همراه دارد. این سریال در بخش هایی ملودرامیک بوده است. Clay برای درک زندگی Hannah وکشف تأثیر هر یک از آن سیزده مخاطب و نقش آن ها در سرنوشت تیره وی، وقت و زمان صرف می کند. بیشتر این سیزده نفر شنونده ناخواسته زندگی Hannah را به جهنمی واقعی بدل کرده است، اما Clay که شهرتش در دبیرستان به دلیل صدای ضعیف و توانایی جنسی مورد بحثش است، قرار است جانشین اصلی Hannah در داستان شود. من هنوز هم از مخالفان واکنش گرای این عقیده هستم که تصمیم گرفته است داستان ها تجربه های سقوط تلخ و شنیدنی زنانه را از آنان بگیرد و در قالب شخصیت های مرد قرار دهد. اما داستان های مردمی زیادی وجود دارند که به خوبی در سرسراهای مدارس به همین شکل اتفاق می افتند و درست است که هنوز هم با انتخاب های این چنینی داستان پردازانه موافق هم نیستم، اما نمی توانم شخص بهتری برای به دوش گرفتن مسئولیت روایت داستان زیبا و عمیقا تکان دهنده حقایق زندگی Hannah و آشکار شدن تدریجی دردهای وی بیابم.
بیشتر ارزش داستان به Minnette است که نقش و بازی که میتوانست یک «جوان خوب» را به زیبایی و جذابیت نمایش دهد، به راهنمایی گرم، اما دست کم گرفته شده به درد بی انتهای Hannah تبدیل کند، اما قطعا نمایش بدون وجود Langford در نقش صدا و تصویر Hannah چیزی کم داشت. بازی جذابی که به خوبی زندگی یک دختر دبیرستانی قابل فهم را به نمایش می گذارد که به عشق کوری گرفتار آمده است. فرمول اولیه فهم Hannah و جهان بینی وی از بدبینی اش ناشی نشده است، بلکه از ایده آلیستی بودنش ناشی شده است. نکته ای که به ظاهر برای درک عمومی و فرهنگی جامعه از مسئله خودکشی غیر قابل دستیابی است، اما برای کسی که می تواند عمیقا درد زندگی و شرایط دبیرستانی بودن را بفهمد، خیلی دور از ذهن نیست.
بقیه داستان بدون عوامل عالی و ستارگان بزرگی نظیر Ross Butler که با Riverdale مشهور شده است یا Miles Helzer که به طرفداران Parenthood شبیه است، و هم چنین Michele Selene Ang پشیزی هم نمی ارزید. اما از یاد نبریم، بازی گیرای والدین Hannah که توسط Kate Walsh و Brian d’Arcy James انجام گرفت، تلخ ترین صحنه های فیلم را رقم می زند؛ جایی که Walsh در افسرده ترین و خواب زده ترین نقش کل دوره بازیگری اش ظاهر می شود.
علیرغم شخصیت پردازی مردانه فیلم، ۱۳ Reasons Why شاید یکی از نافذترین داستان ها باشد. به خصوص وقتی Hannah هدف دور اندیشانه آشکاری برای آزار مردی دارد که باعث خودکشی اش شده است و شاید بسیاری از نوارهای Hannah در صدد یافتن کشمکش وی برای نشان دادن دلیل بدرفتاری های مداوم وی بوده است. اندکی پس از ملاقات Clay، Hannah ناامیدانه آه می کشد: «فکر میکردم تو مرد متفاوتی هستی. اما اشتباه می کردم. چنین چیزی وجود ندارد Clay.» بعدها، به نظر می رسد که او قوانین بازی را آموخته باشد: «همه پسرها آشغال اند، برخی شان همیشه آشغال هستند و برخی در موارد خاص.» و وقتی این فیلم قطعا در صدد متهم ساختن و شرور معرفی کردن نصف عواملش نمی گردد، تصمیم انقلابی عجیبی آشکار می شود که در آن تقدس درام نوجوانانه شباهت و گرایش بسیار زیادی به کاراکترهای واقعی اش پیدا میکند.
اما این سریال ملودرامی است که نوعا به شدت به قلمرو «قاتل آشکار خواهد شد» Pretty Little Liars نزدیک می شود و شاید بیشتر مخاطبین احساساتی را برنجاند. ساختار فلاش بک هایی که با ورود درد گذشته Hannah به زندگی امروزی Clay اندکی آشفته شده اند، تا جایی که وی اساسا به درون فلاش بک های Hannah پرتاب می شود. اما حتی همه این اشکالات به هدف نهایی سریال کمک شایانی می کنند: برای آفرینش تابلویی زیبا و در عین حال وحشتناک از آنچه زندگی در روی این سیاره معنی می دهد و آنچه برای آنهایی که وقتی آن ها را ترک میکنیم، باقی میمانند، معنی دارد.